loading...
کاف هاء یاء عین صاد
آخرین ارسال های انجمن
مجتبی خاکسار کلاتی بازدید : 296 چهارشنبه 14 اسفند 1392 نظرات (7)

   

  باید دوباره چشمامو بشورم

همین نزدیکیاست منم که دورم

پیش هیچکسی درد و دل نکردم

نشستم که بیاد سنگ صبورم

منو با یه نگاه دیوونه کرده

خدا آقای من کی برمیگرده

خدا آقای من کی برمیگرده

خدا آقای من کی برمیگرده

.....

madadr بازدید : 120 دوشنبه 16 دی 1392 نظرات (0)

هوالعلیم

آیا ضرورت حرکت را احساس کرده ایم؟

مسأله این نیست که گفتند و شنیدیم، نوشتند و خواندیم. باید خود به این احساس رسیده باشیم.

بنابراین آدم هایی که به ماهی چند هزار تومان حقوق و زن و بچه و برو بیایی و احیاناً یک عنوان روشنفکری و چند جلسه سخنرانی قانع هستند کتاب «حرکت» را نخوانند!

طبیعی است که اگر به این حد قانع باشیم نیازی به حرکت نداشته و راکد بمانیم.


      

          این کتاب به ما بینشی می دهد تا مایی که وحشت عهده دار شدن یک بچه و یا ترس از ازدواج را داریم، مسئولیت یک خانواده، یک مؤسسه و یک محله و حتی بدون خستگی و ترس از ضربه خوردن، بار یک نسل را به دوش بکشیم.

 

لینک دانلود فایل pdf

 

http://bayanbox.ir/id/6691499945874421923

mahdi بازدید : 146 چهارشنبه 13 آذر 1392 نظرات (1)

خواهم امشب همچو عمه راز دل افشا کنم

کاف و هاء و یاء و عین و صاد را معنا کنم

کاف من کرب و بلا و کربلایم شهر شام

نیمه شب ویرانه را چون عصر عاشورا کنم

آنقدر گیسو پریشان می کنم تا عاقبت

خون پامال تو ای خون خدا احیاء کنم

گر چهل سال است اینجا سبِّ جدم می کنند

یک شبِ با ناله ام این قوم را رسوا کنم

من چو مادر، احتجاجم احتجاج گریه است

من در این ره اقتدا بر مادرم زهرا کنم

هاء من از هیئت خلقت حکایت می کند

وای بر آنکس که از او کج نگاهم را کنم

یک زنا زاده بریده گر سرت بابا حسین

یاء تفسیرم سخن از حضرت یحیی کنم

چون که دیدم نیست تفسیری به عین غیر از عطش

نذر کردم تشنه لب جانم به تو اهدا کنم

در بیان آخرین حرفم دگر لالم پدر

حال صاد خطبه ام را با عمل معنا کنم

صاد قتل صبر باشد جمله آثارش نگر

صبر کن تا معجرم آرام از سر وا کنم

صورت نیلیّ و گوش و ریشۀ مویم ببین

رخصتی ده تا سخن از ساق های پا کنم

اولین کودک که بی حائل لگد خورده منم

نیمه نیمه آه را از سینه ام بالا کنم

زجر می زد سیلی ام هر لحظه ای می خواستم

تا به یادت نام زیبای تو را نجوا کنم

بارها با قصد جانم گردنم را می گرفت

جان به کف قسمت بر این شد تا تو را پیدا کنم

زیر هر ضرب لگد گفتم: عمو عباس کو؟

گوشوارم گم شده یاری کند پیدا کنم

او سواره من پیاده هر دو پا پُر آبله

شِکوِه از خار مغیلانِ دل صحرا کنم

نیمی از ره را به گیسویی پریشان آمدم

بعد از آن از دردِ سر شب تا سحر نجوا کنم

مجتبی خاکسار کلاتی بازدید : 106 سه شنبه 12 آذر 1392 نظرات (2)

با عرض سلام خدمت دوستان و همه افراد وعزیزانی که به این وبلاگ آمده اید .

در این وبلاگ سعی خواهیم کرد مطالبی (ثقلین) را قرار دهیم که شاید کمتر آن را دیده باشید یا شنیده اید.

با عضویت ما را در این راه حمایت وهدایت نمایید.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    بزرگی قرآن در چیست؟
    بهترین راه برای شناخت اهل بیت چیست؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 35
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 81
  • بازدید ماه : 3,007
  • بازدید سال : 11,582
  • بازدید کلی : 25,446